سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ـ در آنچه به علیّ سفارش کرده است ـ : ای علی! خواب دانشمند برتر ازعبادت عابد است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
 
چهارشنبه 98 اسفند 21 , ساعت 8:45 عصر

جمع‌بندی:‌

1- گفتمان میانه و اعتدال‌گرایی اگرچه یک تفکر بنیادین و اصیل اسلامی است اما متأسفانه میانه‌روی این جریان بیشتر حاکی از نوعی اندیشه عمل‌گرایی، انفعال و بی‌تفاوتی در جهت نگاه جامع به ارزشهای بنیادین اسلام والایی بوده که این جریان به دلیل ضعف در اعتقاد و التزام به اصول و مبانی گفتمان و اندیشه‌های رهبری انقلاب اسلامی در عرصه‌های اقتصادی، فرهنگی و سیاسی، به نوعی خودباختگی در مواجهه با مدلهای نظام غرب گرفتار شده و به بهره‌گیری از نسخه‌ها و مدل‌های اقتصادی، سیاسی غیربومی روی آوردند. چنانچه اندیشه سخنگوی حزب کارگزاران سازندگی که مواجه کرد. اسلام نظام اقتصادی و سیاسی ندارد. می‌تواند گواه این امر باشد.

2- مواضع، عملکرد و رفتارهای انفعالی در عرصه‌های فرهنگی، سیاسی و اقتصادی در طول هشت سال حاکمیت کارگزاران سازندگی در دولت سازندگی و نگاه بخشی آنان به برخی از اهداف انقلاب و نظام، باعث عدم توجه به توسعه و عدالت همه جانبه اسلامی از سوی این جریان بوده است. بدین لحاظ پیامدهای از جمله شکاف اقتصادی، شکاف توده، دولت، بی‌توجهی به وضعیت فرهنگی و جامعه و ... حاکمیت تکنوکراتها در طول هشت سال را شاهد بودیم.


چهارشنبه 98 اسفند 21 , ساعت 8:37 عصر

بسترهای شکل‌گیری:

به راستی دوم خرداد معلول چه عواملی است؟‌ در پیدایش جریان دوم خرداد چه عواملی تأثیرگذار بودند؟

در یک نگاه اجمالی مهمترین بسترهای شکل‌گیری جریان دوم خرداد اشاره می‌گردد:‌

1- شکل‌گیری دولت سازندگی در سالهای 68 تا 76 و اجرای گفتمان توسعه اقتصادی در دولت‌ هاشمی رفسنجانی و بی‌توجهی به هنجارهای اجتماعی جامعه، منجر به ریزش رأی ایشان و شکست حزب کارگزاران در انتخابات مجلس پنجم، شکاف دولت- مردم و نیز افزایش نارضایتی توده‌ها گردید. «مشکلات اقتصادی آن قدر در انتخابات اثر داشت که آراء 16 میلیونی دور اول کاندیداتوری آقای هاشمی به حدود 10 میلیون رأی در دوره دوم انتخابات ریاست جمهوری ایشان تنزل داد. توده مردم در یک تحلیل ساده مشکلات موجود را نه متوجه شخص آقای هاشمی به کل شخصیت‌های مسئول در کشور متوجه می‌دانستند و بر این است در شناختی مسئول عمدتاً فرقی میان آقای هاشمی به عنوان رئیس‌جمهور و آقای ناطق نوری به عنوان رئیس مجلس قایل نبودند. و با رأی خود می‌خواستند به مرحله تازه‌ای وارد شوند."‌[1]

2- نقد سیاست‌های انقلاب و نظام دینی در عرصه فرهنگی کشور در دولت سازندگی از سوی جریان روشنفکری در حلقه کیان، مرکز مطالعات استراتژیک، حلقه سلام، و در اولویت قرار گرفتن جنگ نرم از سوی دشمنان خارجی و عدم توجه به هشدارهای جدی شبیخون فرهنگی رهبری فرزانه انقلاب، آسیب‌هایی را به فرهنگ و روحیه ملی دارد ساخت.

فرآیند و تحول:‌ گرانیگاه جریان دوم خرداد تحول و اصلاحات در کشور بود که خاتمی نماد برجسته آن به شمار می‌آمد. این جریان اگرچه در سوابق خود به جریان چپ مذهبی مشهور بود اما در گفتمان اصلاحات طیف‌های بی‌شماری از سنتی‌ها تا جریان میانه فرصت‌طلب و از جریان منفعل اصلاح‌طلب تا افراطیون رادیکال حضور داشتند که علیرغم اقبال هشت ساله افکار عمومی به آنان به دلایل گوناگون با ناکارآمدی مواجه شدند و با رخ داد سوم تیر 84، حاکمیت را به جریان اصولگرایان واگذار کردند.

جریان دوم خرداد «پس از انتخابات هفتم ریاست جمهوری، جبهه‌ای با حضور 18 گروه و حزب با عنوان شورای هماهنگی جبهه دوم خرداد» را ایجاد کردند که توانستند هشت سال حضورشان را در همه قوای نظام تثبیت و توسعه دهند. این جریان که در دهه 60 در بین دو جریان اصل کشور به جریان «چپ مذهبی» مشهور بود، در شاخصه‌های آن دیدگاه‌های سیاسی ضداستکباری، ضدصهیونیستی، و در نگاه‌های اقتصادی به اقتصاد دولتی و در دیدگاه‌های فرهنگی به نگرش ارزشی حامیان ولایت فقیه، عدالتخواهی و توده‌گرایی مشهور بودند، اما پس از رحلت حضرت امام خمینی (ره)، عمدتاً در تبعیت از ولایت فقیه و در عرصه‌های رقابت‌های انتخاباتی به نوعی دگردیسی و فاصله‌گیری از آرمانهای دهه آغاز انقلاب گرفتار شدند. آنها به سادگی در مقابل فرمان و نص ولایت، اجتهاد کرده و متأسفانه همانند دهه اول انقلاب همراهی لازم را با ولایت و جلوگیری از نفوذ نااهلان و نامحرمان به انقلاب و ایستادگی در مقابل دشمن را نداشتند.

جریان موسوم به اصلاح‌طلبی در طول هشت سال حاکمیت خود، رویکردی متفاوت از گذشته داشته و یا چرخش از پاشنه اقتصادی به سیاسی، به رسمیت شناختن رفتارهای اجتماعی جوانان، همبستگی نوین سیاسی، ظهور مطالبات انباشته شده سیاسی، احیای انتقادهای سازنده به نظام و فعال شدن در عرصه‌های سیاسی جامعه با شعارهای جدید همچون جامعه مدنی، جمهوریت، اصلاح‌طلبی را اعلام کردند. در رویکرد این جریان اهدافی چون گسترش مشارکت مردم و مشروعیت (مقبولیت) نظام، تقویت جمهوریت نظام نهادینه کردن مردم‌سالاری، بالفعل کردن ظرفیت‌های سیاسی قانون اساسی، تقویت نهادای مدنی، گسترش احزاب، احیای شوراهای اسلامی، گسترش آزادی، تقویت مطبوعات و فعال کردن جریاناتی چون دانشجویی مد نظر آنان قرار گرفت.

مبانی و شاخصه‌های فکری: اگرچه طیف‌ها و جناحهای جریان دوم خرداد در برخی عرصه‌ها اختلافاتی با هم دارند اما این جریان دارای دیدگاهی مشترک پیرامون مسایلی همچون نقش اجتماعی مذهب، آرمان و ارزشها، رهبری سیاسی، حقوق بشر، دموکراسی، اقتصاد، آزادی‌های اجتماعی و تنش‌زدایی در روابط خارجی دارند. در دیدگاه‌های اعتقادی این جریان نوعی نگاه حداقلی به نقش مذهب در اداره جامعه در میان اکثر طیف‌های آن قابل مشاهده است. «جریان مذکور دین را نه همچون دایره المعارف که به سان الفبایی فرض می‌کند که می‌تواند زبان دیگر (افزون بر زبان‌های رایج بشری) را به انسان بیاموزد. این زبان وحی است که با ترکیب حروف و لغات آن می‌تواند در زمان‌های مختلف به محصولات جدیدی دست یافت.» [2]

«در جریان دوم خرداد حضور طیف‌هایی» که آبشخور دیدگاه‌های آنها غربی بوده و تصور آنان از تغییر و تحول، عمدتاً تغییر ارزش‌ها، ساختارها و قوانین حاکم بوده، به گرایش نوگرایان دینی پیوند می‌خورد که بر محورهای دموکراسی و حقوق بشر غربی به عنوان دیدگاهی توانا و صلاحیت‌دار نگاه می‌کرد» [3]

اصلی‌ترین مباحث پایه‌های معرفت‌شناسی این نگرش را باید در مباحث پلورالیستی و هژمنوتیکی جستجو کرد. پلورالیسم دینی با تفکیک و جدایی ما بین ماهیت دینی و معارف بشری، معرفت دینی را حاصل تجربه افراد در شرایطی زمانی و مکانی مختلف می‌داند. بر این اساس هیچ معرفتی حقیقی و آسمانی نیست و هیچ تفاوتی بین ادیان وحیانی و غیر وحیانی یا آسمان و زمینی نیست. [4]

این نظریه، مبنا و پتانسیل ویژه‌ای برای دور کردن دین از صحنه اجتماعی و سیایس ایجاد می‌کند و به همین دلیل می‌توانست مبنای نظریه اصلاح‌طلبی قرار بگیرد.

نوگرایی دینی، سکولاریسم که دین مداری را به افراد و اعصار واگذار می‌کند و اصل آن را فارغ از دسترس انسانها قرار می‌دهند به نتایجی همچون «دین حداقلی و تجربی» می‌رسند. روحانیون از این نگاه تنها متولیان دین نیستند. چون این دین فقط به آنها اختصاص ندارد. علاوه بر این مدیریت یک حرفه و فنی کارشناسی است باید از دسترسی روحانیون خارج شود. [5]

اصلاح‌طلبان افراطی با مبنا قرار دادن نظریه فوق بعد از دوم خرداد 76 حرکتی بنیانگذاری کردند تا جامعه را به سوی سکولاریسم سوق دهند و با رادیکالی کردن شرایط، گفتمان دوم خرداد را به گفتمان تغییر را استحاله تبدیل کنند.

با دقت در مبانی و مواضع طیف‌های مختلف جریان دوم و مدعیان چپ دیروز شاهد چرخش‌ها و تغییراتی بوده‌ایم. در سال‌های دهه 60، غرب ستیزی، اعتقاد به اقتصاد دولتی، ‌توده‌گرایی و امثال آن از ویژگی‌های بارز آنان به شمار می‌رفت. این جریان در دهه هفتاد به دگردیسی سیاسی- فرهنگی گرفتار شد. غرب‌ستیزی جای خود را به غرب دولتی، اعتقاد به اقتصاد دولتی جای خود را به هواداری از اقتصاد سرمایه‌داری بازار آزاد و آرمانگرایی جای خود را به عمل‌گرایی و نگرش تساهل و تسامح داد.



[1]- ویژه نامه سیاسی، شهریور 1376، اداره سیاسی نمایندگی ولی فقیه در سپاه، ص 143

[2]- محمد قوچانی، یقه سفیدها، انتشارات نقش و نگار، ص 62

[3]- جهاندار امیری، پدرخوانده‌ها و اصلاح‌طلب تجدیدنظر طلب، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 216

[4]- عبدالکریم سروش، جمله کیهان، ش26، ص 59

[5]- عبدالکریم سروش، جمله کیهان، ش27، ص 13، 14



لیست کل یادداشت های این وبلاگ