جمعبندی:
1- گفتمان اصلاحطلبی، پروسهای درون ساختاری است که نظام جمهوری اسلامی در طی سه دهه گذشته با آن مواجه بوده، چنانچه تحولخواهی بیش از هفتاد درصد مردم ایران بر اساس اصلاحات درون ساختاری است نه اصلاحات ساختارشکن که برخی طیفهای جریان دوم خرداد درصدد تحقق آن بودند.
2- تقلیل حماسه بزرگ دوم خرداد به اصلاحات و تجدیدنظرطلبی، به میزانی که برای سکولارها جذابیت داشته، به میزان بیشتر برای مردم خسته کند. و ملالآور بود. شکافهای طبقاتی، تندرویها، افراطگریها و حریمشکنیها، تقابل با ارزشهای دینی و انقلابی و تضاد ایدئولوژیک، اختلافات درونی غفلت از مطالبات حقیقی مردم، فقدان استراتژی، رفتار اپوزیسیونی، رابطه سالاری، قانون شکنی، رواج روح اشرافیت و کاهش ساده زیستی، و دهها مؤلفه دیگر باعث از دست دادن پایگاه اجتماعی و در نتیجه افول جریان دوم خرداد و مدعیان اصلاحطلبی در کشور شد.
3- اگرچه اصلاحطلبان در عنوان و راهبرد اصلاحطلبی اشتراک نظر داشه اما قرائتها و برداشتهای متفاوت و طیفهای مختلف جریان اصلاحطلبی که دارای تضادهای بیشماری بوده، موجب شده برخی از آنان در ذیل گفتمان جمهوری اسلامیخواه و برخی در طیف مشروطهخواه و بعضی دیگر در طیف اصلاحطلبان دموکراسیخواه قرار گیرند.
4- در طیفبندی اصلاحطلبان، از طیفهای سکولار تا طیفهایی که معتقد به نظام جمهوری اسلامیاند و نیز طیفهای اصلاحطلب برانداز از هم تفکیک و تمایز کرد.
5- جریان دوم خرداد و اصلاحطلبان، اگرچه در طراحی رویکرد و گفتمان اصلاحطلبی، مهندسی مناسبی و به موقعی در فضای سیاسی ایران در سال 76 ایجاد کردند و میتوانستند با اندیشه اصلاحطلبی در درون نظام آن را تداوم بخشید، اما متأسفانه عملکرد، مواضع و رفتارهای نامناسب عمده اصلاحطلبان خصوصاً طیف رادیکال و اپوزیسیونی آن، عامل دوری آنان را در نزد افکار عمومی خواهم نمود.